رمضان ۹۶
یک روز مهمان بابا شدیم و افطار رفتیم رستوران بي نام ۹۶ اینقدر محیط اونجا قشنگ و سرسبز بود که فرنیا میگفت مثل روستا می مونه یک کاسکو هم بود که فرنیا کلی باهاش حرف زد و ذوق زدا از تکرار حرفهایش بوسیله کاسکو بود فرنیا پشت پنجره آلاچیق و کلی آب بازی زیر قطرات آب که برای خنک کردن فضای باغ استفاده میشد یک شام خوشمزه ...